يا بنت الحسين(س)
من نهاله سه ساله ای بودم ، زیر بار غمت خمیده شدم
مثل گل بودم و ولی افسوس ، به روی دست عمه چیده شدم
صورتم مثل ماهِ شب زیبا ، گیسوانم حکایت شب یلدا
در زمستان بی کسی اما ، ناله کردم پر از سپیده شدم
به گناهی که دخترت هستم ، کاملاً شکل مادرت هستم
در هجوم سپاه نامردی ، ضربه ها خوردم و شهیده شدم
کوفه رفتم به چشم های پر آب ، شام رفتم به بزم تلخ شراب
روی دستم نشسته رد طناب ، به خدا هر طرف کشیده شدم
دست دشمن که میرود بالا ، میگذارم دو دست خود بر سر
جان بابا عجیب می ترسم ، مثل یک آهوی رمیده شدم
من که چشم و چراغ تو بودم ، شاخه ي یاس باغ تو بودم
بسکه آبم نداده گل چینم ، مدتی میشود تکیده شدم
از خرابه عجیب خسته منم ، مرغک بال و پر شکسته منم
تو مرا میبری خبر دارم ، من براي تو آفريده شدم
(سيد محمد جوادي)