تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
حضرت رقیه(س)-شهادت
بابا ببین حالا شدم من دختری که ...
مویش سپید است و ندارد معجری که ...
از عمه زینب موی خود مخفی نماید
اما تو هم امشب رسیدی با سری که ...
مثل دل خونی من آتش گرفته ست
با ابروی زخمی و با چشم تری که ...
در پشت ابر گریه ناپیداست یعنی
بابا تو هم چون عمه بر این باوری که...
در بین زهراهای تو زهراترینم
با صورت زخمی و دست لاغری که ...
از زهر چشم تازیانه سر به زیر است
سر بسته می گویم شدم نیلوفری که ...
باید نگویی گوشواره کو عزیزم
تا که نپرسم من هم از انگشتری که ...
سید محمد جوادی
تعداد بازديد : 135
جمعه 25 مهر 1393 ساعت: 19:39
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب