اینجا که زخم از درِ هر خانه میزنند اینجا که بند بر پَر پروانه میزنند خون میچکد ز گوشه چشمان خاک

اینجا که زخم از درِ هر خانه میزنند اینجا که بند بر پَر پروانه میزنند خون میچکد ز گوشه چشمان خاک

اینجا که زخم از درِ هر خانه میزنند اینجا که بند بر پَر پروانه میزنند خون میچکد ز گوشه چشمان خاک

اینجا که زخم از درِ هر خانه میزنند اینجا که بند بر پَر پروانه میزنند خون میچکد ز گوشه چشمان خاک

اینجا که زخم از درِ هر خانه میزنند اینجا که بند بر پَر پروانه میزنند خون میچکد ز گوشه چشمان خاک
اینجا که زخم از درِ هر خانه میزنند اینجا که بند بر پَر پروانه میزنند خون میچکد ز گوشه چشمان خاک
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اینجا که زخم از درِ هر خانه میزنند اینجا که بند بر پَر پروانه میزنند خون میچکد ز گوشه چشمان خاک

اینجا که زخم از درِ هر خانه میزنند

اینجا که بند بر پَر پروانه میزنند

 

خون میچکد ز گوشه چشمان خاکی ات

وقتی که پلک های غریبانه میزنند

 

با گوشواره های خودم ناز میکنم

بر دختران که سنگ به ویرانه میزنند

 

مویی نمانده تا که ببافی هزار شکر

مویی نمانده باز چرا شانه میزنند

 

دستی بکش به زبری رویم که حق دهی

نامردهای شام چه مردانه میزنند

 

دستم برای لمس لبت هم تکان نخورد

از بس که تازیانه بر این شانه میزنند

 

حتماً عمو نبود که با گریه عمه گفت:

دارند حرف تو در خانه میزنند

  

حسن لطفی


تعداد بازديد : 156
سه شنبه 24 مرداد 1391 ساعت: 9:18
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف