loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 297 دوشنبه 07 فروردین 1391 نظرات (0)

صدای گریه بلنده نیمه شب از تو خرابه

صدای طفلی گرسنه که هنوز تشنه ی آبه

طفل زخمی، طفل خسته،طفل اشک و طفل ناله

طفل کوچک ، طفل مظلوم، دختر ناز و سه ساله

دختری که خیلی وقته، روی باباشو ندیده

با سرانگشتای زخمیش عکسش و رو خاک کشیده

بابایی کجاست بابایی تا برام بگه لالایی

الهی که من بمیرم تو سینه نفس نداره

دو قدم راه میره اما دست روی دیوار میذاره

میگه عمه کمکم کن که دیگه توون ندارم

پس چرا بابام  نمی اد دیگه هیچی جون نداره

جون عمه جون نمیدم تا یه بار روشو نبینم

یا رو زانوم سر بذاره یا روی زانوش بشینم

بابایی کجاست بابایی تا برام بگه لالایی

خدا جون کجاست بابایی تا برام بگه لالایی

خواب دیدم می اد باباجون عمه موهام پریشونه

اگه جون مونده به دستات بزن اونو کمی شونه

عمه جون اینجوری بد نیست با لباس پاره باشم

وقتی که بابام می ادش بد بی گوشواره باشم



ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 65
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 965
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 10,917
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 86
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 14,318
  • بازدید ماه : 21,645
  • بازدید سال : 396,445
  • بازدید کلی : 22,643,406