loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 151 دوشنبه 07 فروردین 1391 نظرات (0)

زیر لب با خود گفت

خوب شد غارت شد

گل سر وقتی که نیست مویی که بدان آویزم

مشتی از گیسو رفت

گل سر با مو رفت

مشتی از گیسو رفت

یادش آمد که ز کاشانیشان همه روزی خوردند

همه مردم شهر دامنی می بردند

برکت می بارید

تشنه ای بود اگر آب به دستش می داد

یا گدا می آمد

هر چه می خواست از این خانه به او می دادند

باز هم با خود گفت

ولی آرام مبادا شنود گوش کسی

چند شب هست نخوردیم غذا

چند شب هست غذایی نخوردیم اینجا

گرچه انداخته اند از هر سو

همه در پیش قدم هایم نان

راستی بابا جان خارجی یعنی چه

دختر شاه کجا گوشه ی ویرانه کجا

گیرم که یتیمم اما

دختری حاضر نیست

تا که همبازی ام اینجا باشد

همه بابا دارند

بغض سر بسته ترک خورد و

به هق هق افتاد

که سرم می سوزد

خواستم که با نوک انگشتانم

شعله را بردارم

نوک انگشتم سوخت

راستی بابا جان
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 72
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 983
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 11,184
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 86
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 14,585
  • بازدید ماه : 21,912
  • بازدید سال : 396,712
  • بازدید کلی : 22,643,673