تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
از نخست زندگی هرگز نمیشد باورم
که شود این خانه روزی قتلگاه همسرم
روزتنهایی که حتی یک نفر یارم نبود
دیدم آنجا پشت در افتاده تنها یاورم
او مرا میخواند و من آن روز دستم بسته بود
کاش آنجا جان من می شد برون از پیکرم
خاطرات همسر شب زنده دارم زنده ماند
از مناجات سحرگاهان زینب، دخترم
ای شب تاریک بازآ تا نهان از چشم خلق
قبر ناپیدای زهرا را بگیرم در برم
شاعر؟؟؟
تعداد بازديد : 2227
پنجشنبه 25 اسفند 1390 ساعت: 9:53
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(2)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب