حضرت عباس(ع)-مناجات
اسیر لحظه ی وصلم دگر ندارم تاب
مرا به حق دو دست بریده ات دریاب
كنار آب و لب تشنه و گلویی خشك
وفا هم از تو وفا دید یا اخا الارباب
گره زدم نَفَسم را به نخل های بلند
من و هوای حرم، كربلا، دلی بی تاب
برای حنجر اصغر به گریه می خوانم
به طفل خون خدا جرعه ای ندادند آب
رسید مَقطَع شعرم دوباره می گویم
«اسیر» لحظه ی وصلم دگر ندارم تاب