دیشب از سقف کبود خانه ماه افتاده بود خواب از پلک ترشب تا پگاه افتاده بود چشم بودو صحنه ی اعدام �

دیشب از سقف کبود خانه ماه افتاده بود خواب از پلک ترشب تا پگاه افتاده بود چشم بودو صحنه ی اعدام �

دیشب از سقف کبود خانه ماه افتاده بود خواب از پلک ترشب تا پگاه افتاده بود چشم بودو صحنه ی اعدام �

دیشب از سقف کبود خانه ماه افتاده بود خواب از پلک ترشب تا پگاه افتاده بود چشم بودو صحنه ی اعدام �

دیشب از سقف کبود خانه ماه افتاده بود خواب از پلک ترشب تا پگاه افتاده بود چشم بودو صحنه ی اعدام �
دیشب از سقف کبود خانه ماه افتاده بود خواب از پلک ترشب تا پگاه افتاده بود چشم بودو صحنه ی اعدام �
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دیشب از سقف کبود خانه ماه افتاده بود خواب از پلک ترشب تا پگاه افتاده بود چشم بودو صحنه ی اعدام �

دیشب از سقف کبود خانه ماه افتاده بود

 

 خواب از پلک ترشب تا پگاه افتاده بود

 

 چشم بودو صحنه ی اعدام خوبیها ولی   

 

از کمان چشمها تیر نگاه افتاده بود ...

 

دیشب آری حرفهای خیس چشمانی غریب

 

قطره قطره درگلوی خشک چاه افتاده بود

 

حرف میزدیا بیان روضه ی مکشوف که

 

از دمش درآسمان شوری براه افتاده بود؟

 

حرفهایش بوی خشت خونی دیوار داشت...

 

یاد مسماری که در "در"  بود ،آه افتاده بود..

 

یاد وقتی همسرش از درد یا از احتیاط

 

دست بر دیوار برمیخاست گاه افتاده بود...

 

داشت آتش میگرفت از روز های آخرش

 

اینکه بر رویش چرا شالی سیاه افتاده بود؟!

 

دیشب آوار سیاهی روی دوش خانه ریخت 

 

دیشب از سقف کبود خانه ماه افتاده بود...

 

 شاعر:نوراء نریمان



تعداد بازديد : 219
پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 11:54
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف