loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 203 دوشنبه 05 آبان 1393 نظرات (0)

رقیه جانم...

سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد

حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد

 

 حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی

در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد

 

دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید،

موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد

 

ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا ...

یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد

 

 سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت

پیش عموی تشنه‌ی آب آوری باشد

 

با آن‌همه چشم انتظاری باورش سخت است

سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد

 

شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه

اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد

 

اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد

دور و برِ گم گشته‌ی بی‌یاوری باشد

 

خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد،

چشمش به دنبال علی اصغری باشد

 

وای از دل زینب که باید روز و شب انگار

در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد

 


وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب

«بابا ! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد

 

بابا ! مرا با خود ببر ، می‌ترسم آن بدمست

در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد

 

 باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم

در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد

 

باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه

شاید برای او شب راحت تری باشد؟

 

قاسم صرافان

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 66
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 985
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 11,209
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 86
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 14,610
  • بازدید ماه : 21,937
  • بازدید سال : 396,737
  • بازدید کلی : 22,643,698