loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 109 دوشنبه 11 آذر 1392 نظرات (0)
نیمه شب در خرابه وقتی که

ربنای قنوت پیچیده

بعد زاری و حق حق گریه

چه شده این سکوت پیچیده

---
عمه اش گفت خوب شد خوابید

چند شب بود تا سحر بیدار

کمکم کن رباب جای زمین

سر او را به دامنت بگذار

---
آمد از بین بازویش سر را

تا که بردارد عمه اش ای داد

یک طرف دخترک سرش خم شد

یک طرف سر به روی خاک افتاد

---
شانه اش را گرفت با گریه

به سر خویش زد تکانش داد

تا که شاید دوباره برخیزد

سر باباش را نشانش داد

---
دید چشمان نیمه بازش را

پلک آتش گرفته اش رابست

دید نیلوفر است با دستش

زخمهای شکفته اش را بست

---
می کشید از میان آبله ها

خار ها را یکی یکی آرام

---
حلقه های فشرده زنجیر

دید چسبیده اند بر بدنش

تا که زنجیر باز شد ای وای

غرق خون شد تمام پیرهنش

---
پنجه بر خاک میزد و می گفت

نیمه جانی به دستها داریم

با ربابش زیر لب می گفت

به گمانم که بوریا داریم

---
کفنش کرد عمه خاکش کرد

پیکری که نشان آتش داشت

یادگاری ولی به دستش ماند

معجری که نشان آتش داشت

---
با همان پیرهن همان زنجیر

دخترک زیر خاک مهمان بود

 داغ اصغر بس است تدفينش

فقط از ترس نیزه داران بود

شاعر: حسن لطفی

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 61
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 898
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 9,924
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 82
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 13,325
  • بازدید ماه : 20,652
  • بازدید سال : 395,452
  • بازدید کلی : 22,642,413