اشاره هاي سرت را درست فهميدم ولي نمي شود از نيزه چشم بردارم چه قدر آرزويم هست جاي اين تاول سر تو را به روي پاي خويش بگذارم اگر به دست من آيد س

اشاره هاي سرت را درست فهميدم ولي نمي شود از نيزه چشم بردارم چه قدر آرزويم هست جاي اين تاول سر تو را به روي پاي خويش بگذارم اگر به دست من آيد س

اشاره هاي سرت را درست فهميدم ولي نمي شود از نيزه چشم بردارم چه قدر آرزويم هست جاي اين تاول سر تو را به روي پاي خويش بگذارم اگر به دست من آيد س

اشاره هاي سرت را درست فهميدم ولي نمي شود از نيزه چشم بردارم چه قدر آرزويم هست جاي اين تاول سر تو را به روي پاي خويش بگذارم اگر به دست من آيد س

اشاره هاي سرت را درست فهميدم ولي نمي شود از نيزه چشم بردارم چه قدر آرزويم هست جاي اين تاول سر تو را به روي پاي خويش بگذارم اگر به دست من آيد س
اشاره هاي سرت را درست فهميدم ولي نمي شود از نيزه چشم بردارم چه قدر آرزويم هست جاي اين تاول سر تو را به روي پاي خويش بگذارم اگر به دست من آيد س
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشاره هاي سرت را درست فهميدم ولي نمي شود از نيزه چشم بردارم چه قدر آرزويم هست جاي اين تاول سر تو را به روي پاي خويش بگذارم اگر به دست من آيد س
اشاره هاي سرت را درست فهميدم

ولي نمي شود از نيزه چشم بردارم

چه قدر آرزويم هست جاي اين تاول

سر تو را به روي پاي خويش بگذارم

اگر به دست من آيد سر شكسته تو

به زخم هاي رخت چند بوسه مي كارم

ز بسكه ضربه به پهلوي من اصابت كرد

رمق نمانده به جانم ز درد بيزارم

به عضو عضو تنم باغ لاله روئيده

وَ بر كبودي رويم ستاره مي بارم

بلند مي شوم اما دوباره مي اُفتم

سه سال دارم و بايد عصا شود يارم

گمان كنم كه نمانده براي من چاره

جز اينكه رأس تو را دست نيزه بسپارم

شاعر: رضا باقريان

 


تعداد بازديد : 106
دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت: 23:54
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف