|
بسم رب الحسین و له الحمد
(آه سرد)
دختری با چشم گریان روی زرد
می کشد از سوز سینه آه سرد
زانوی غم در بغل دارد هنوز
تا مبادا درد او گردد بروز
او رقیه وارث خیر النساست
دختر شاه شهید کربلاست
یاد اصغر می کند او صبح و شب
یاد چشمان تر و خشکی لب
فکر اصغر، تا رود آبی مکد
پس چرا از حنجرش خون می چکد
فکر اصغر طفل را بی تاب کرد
در خرابه خواهرش بی خواب کرد
تا رود داغ دلش کهنه شود
سر به مهمانی دختر می رود
با دو چشم تر کند رو بر خدا
این چه باشد در بر تشت بلا
عمه گوید این سر بابا بود
رو به دامانت بنه، تنها بود
دست لرزان پای لرزان می رود
در کنار ذات قرآن می رود
درد دلهایش بگوید با پدر
که ندارد غیر عمه او سپر
عمه از بهرم فداکاری کند
عمه از طفلان پرستاری کند
صورتم از فرط گریه خیس آب
شه مخواه از من که بردارم نقاب
طفل و بابا سر به یکدیگر زدند
رو به سوی حق تعالی پر زدند
محسن غلامحسینی
تعداد بازديد : 473
چهارشنبه 08 آبان 1392 ساعت: 9:57
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)