زبانحال حضرت رقیه (س) با سر بابا
آمدی و خواب من تعبیر شد
قلب زارم غرق در تأثیر شد
گشته موی و ابروی دختت سپید
صورت دختت پر از تغییر شد
تا که سنگی بر سر ابروت زد
دخترت از زندگانی سیر شد
آمدم در قتلگه دیدم پدر
سهم قلب پر ز خونت تیر شد
پابرهنه می دویدم روی خار
زیر پایم زخم ها تکثیر شد
چهره ی یک مرد تنها و غریب
بر گل روی شما تصویر شد
قصه سیلی، لگد، زخم زبان
در کتاب عمر من تقدیر شد
درد سر من را اذیت کرد چون
موی من با لخت خون درگیر شد
سروده: جعفر ابوالفتحی