شعر مرثیه حضرت رقیه (س) آن شب ز ترس و دلهره سرشار بودیم ما فکر لحظه لحظه ی پیکار بودیم بهر رضا

شعر مرثیه حضرت رقیه (س) آن شب ز ترس و دلهره سرشار بودیم ما فکر لحظه لحظه ی پیکار بودیم بهر رضا

شعر مرثیه حضرت رقیه (س) آن شب ز ترس و دلهره سرشار بودیم ما فکر لحظه لحظه ی پیکار بودیم بهر رضا

شعر مرثیه حضرت رقیه (س) آن شب ز ترس و دلهره سرشار بودیم ما فکر لحظه لحظه ی پیکار بودیم بهر رضا

شعر مرثیه حضرت رقیه (س) آن شب ز ترس و دلهره سرشار بودیم ما فکر لحظه لحظه ی پیکار بودیم بهر رضا
شعر مرثیه حضرت رقیه (س) آن شب ز ترس و دلهره سرشار بودیم ما فکر لحظه لحظه ی پیکار بودیم بهر رضا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شعر مرثیه حضرت رقیه (س) آن شب ز ترس و دلهره سرشار بودیم ما فکر لحظه لحظه ی پیکار بودیم بهر رضا

آن شب ز ترس و دلهره سرشار بودیم

ما  فکر  لحظه  لحظه ی پیکار بودیم

بهر رضا،یت چشم  خود  بستیم  امّا

بعد از نماز صبح  هم  بیدار  بودیم

با زخم پا راه سفر را طی نمودیم

با تازیانه می زدند ، اجبار بودیم

ای روشنی چشم تارم ، ای بابا

آیا خبر داری که ما بازار بودیم؟

چانه زدن هاشان اشکم را در آورد

با خواهرم گریان از این رفتار بودیم

این کوچه های شام انگاری مدینه است

ما ماجرای کوچه راتکرار بودیم

                                           یاسین قاسمی


تعداد بازديد : 327
دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت: 5:05
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف