عطر فردوس برين است که آيد به مشام مي‌رسد از هرسو بانک تهيات و سلام وصف هر لحظه اين ماه نگنجد به کل

عطر فردوس برين است که آيد به مشام مي‌رسد از هرسو بانک تهيات و سلام وصف هر لحظه اين ماه نگنجد به کل

عطر فردوس برين است که آيد به مشام مي‌رسد از هرسو بانک تهيات و سلام وصف هر لحظه اين ماه نگنجد به کل

عطر فردوس برين است که آيد به مشام مي‌رسد از هرسو بانک تهيات و سلام وصف هر لحظه اين ماه نگنجد به کل

عطر فردوس برين است که آيد به مشام مي‌رسد از هرسو بانک تهيات و سلام وصف هر لحظه اين ماه نگنجد به کل
عطر فردوس برين است که آيد به مشام مي‌رسد از هرسو بانک تهيات و سلام وصف هر لحظه اين ماه نگنجد به کل
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
عطر فردوس برين است که آيد به مشام مي‌رسد از هرسو بانک تهيات و سلام وصف هر لحظه اين ماه نگنجد به کل

عطر فردوس برين است که آيد به مشام

مي‌رسد از هرسو بانک تهيات و سلام

وصف هر لحظه اين ماه نگنجد به کلام

به از آن مطلع و اين نيمه و آن حسن ختام

نيمه ماه خدا ماه تمام آمده است

مژده اي اهل دعا ماه صيام آمده است

 

هر طرف مي‌نگري بوي خدا مي‌آيد

صوت قرآن و مناجات و دعا مي‌آيد

عطر مشک و گل ياس از همه جا مي‌آيد

مژده رحمت و غفران ز سماء مي‌آيد

 

مي دهد پيک الهي به همه برگ برات

به گل روي حسن زاده زهرا صلوات

 

آسمان گرم تماشاي زمين است امشب

چون زمين سبزتر از خلد برين است امشب

شب دلداگي اهل يقين است امشب

اين نوا روي لب روح الأمين است امشب

 

سائلان مژده که ارباب کرامت آمد

دومين مشعل پر نور امامت آمد

 

مژده اي اهل ولا روي حسن پيدا شد

اولين غنچه بستان امامت وا شد

خانه فاطمه از مقدم او غوغا شد

حضرت فاطمه مادر و علي بابا شد

 

شب دلدادگي و عيش و نشاط و طرب است

شب ميلاد حسن نوگل شاه عرب است

 

امشب هر غمزده از قيد غمش آزاد است

آيد آن يار کزو خانه دل آباد است

در مدينه همه جا صحبت از اين ميلاد است

شب عيد است و دل فاطمه امشب شاد است

 

حاصل نور علي نور بدنيا آمد

سبط اکبر پسر ارشد مولا آمد

 

صحبت از روي دل آراش زمان مي‌خواهد

وصف اين نوگل نورسته زبان مي‌خواهد

ناوک ديده زيبايش  کمان مي‌خواهد

قلب ما هست نشان گر که نشان مي‌خواهد

 

سرسودايي ما و قدم اين دلبر

چشم عالم شده مات از کرم اين رهبر

 

سفره لطف حسن سفره بي‌پايان است

عالم از لطف و عطا و کرمش حيران است

بهرمنداز سر خوانش چه بسا حيوان است

عادت روز و شب دست حسن احسان است

 

قلبم از روز نخستين شده با او مأنوس

احدي از در اين خانه نرفته مأيوس

 

ريزد از وصف حسن در ثمن از دهنم

مرغ روحم زده پر به شوق او از بدنم

روزها فکر من اين است و همه شب سخنم

من مسلمان شده دست امام حسنم

 

من که از روز ازل دل به ولايش بستم

ديده بر چشمه پرفيض عطايش بستم

 

امشب از فيض حسن رنگ خدا مي‌گيرم

رو سوي درگه او دست دعا مي‌گيرم

تا سحر زمزمه و ذکر و دعا مي‌گيرم

عاقبت تذکره مدينه را مي‌گيرم

 

شوق کويش به دلم مانده و آبم کرده

غربت قبر حسن پاک خرابم کرده

شاعر: مجيد رجبي

تعداد بازديد : 417
سه شنبه 01 مرداد 1392 ساعت: 2:43
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف