حس می کنم نشسته ای آرام رو به من ابری ترین بهانه ی تنگ غروب من تنها تویی که درد مرا گوش می دهی ب

حس می کنم نشسته ای آرام رو به من ابری ترین بهانه ی تنگ غروب من تنها تویی که درد مرا گوش می دهی ب

حس می کنم نشسته ای آرام رو به من ابری ترین بهانه ی تنگ غروب من تنها تویی که درد مرا گوش می دهی ب

حس می کنم نشسته ای آرام رو به من ابری ترین بهانه ی تنگ غروب من تنها تویی که درد مرا گوش می دهی ب

حس می کنم نشسته ای آرام رو به من ابری ترین بهانه ی تنگ غروب من تنها تویی که درد مرا گوش می دهی ب
حس می کنم نشسته ای آرام رو به من ابری ترین بهانه ی تنگ غروب من تنها تویی که درد مرا گوش می دهی ب
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حس می کنم نشسته ای آرام رو به من ابری ترین بهانه ی تنگ غروب من تنها تویی که درد مرا گوش می دهی ب

حس می کنم نشسته ای آرام رو به من

ابری ترین بهانه ی تنگ غروب من


تنها تویی که درد مرا گوش می دهی

باز آمدم که دل بدهی مو به مو به من


جز تو برام سنگ صبوری نمانده است

الغوث مهربان من الغوث خوب من


آنقدر کوچکم که نمی فهممت هنوز

نه! جا نمی شوی تو در این چارچوب من


می ترسم از منی که مدام از تو خالی است

از این همه بری مه گرفته ست خو، به من


جغرافیای روح من از هیچ پر شده

لبریز غربت است شمال و جنوب من


من هیچ کس ندارم، تا بغض میکم

حس می کنم نشسته ای آرام رو به من


تعداد بازديد : 107
چهارشنبه 05 تیر 1392 ساعت: 12:28
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف