شعر گودال قتلگاه _ حسن لطفی دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد كه باز بر جگرت داغِ آتشين افتاد

شعر گودال قتلگاه _ حسن لطفی دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد كه باز بر جگرت داغِ آتشين افتاد

شعر گودال قتلگاه _ حسن لطفی دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد كه باز بر جگرت داغِ آتشين افتاد

شعر گودال قتلگاه _ حسن لطفی دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد كه باز بر جگرت داغِ آتشين افتاد

شعر گودال قتلگاه _ حسن لطفی دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد كه باز بر جگرت داغِ آتشين افتاد
شعر گودال قتلگاه _ حسن لطفی دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد كه باز بر جگرت داغِ آتشين افتاد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شعر گودال قتلگاه _ حسن لطفی دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد كه باز بر جگرت داغِ آتشين افتاد

دوباره شعله بر اين سينه ي حزين افتاد

كه باز بر جگرت داغِ آتشين افتاد

نسيم بوي گُل آورد، چشمِ تو خون شد

گمان كنم كه دلت يادِ لاله چين افتاد

به روضه ديدنش از تو شنيدنش از ما

چه ديده اي كه به پيشاني تو چين افتاد

هميشه سجده ي ما رو به روي شش گوشه است

هزار شكر كه بر تُربتش جبين افتاد

دلِ شكسته ي ما خرجِ كاشيِ حرم است

به لطفِ توست كه اين آينه زمين افتاد

حسين قاتل تو شد حسين قاتل ما

ببين چه مي كني آقا دوباره با دلِ ما


تعداد بازديد : 331
جمعه 24 آذر 1391 ساعت: 13:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف