وقتش رسیده خوب نگاهت کنم پدر از این همه فراق حکایت کنم پدر بعد از تمام خون جگرها که خورده ام حال

وقتش رسیده خوب نگاهت کنم پدر از این همه فراق حکایت کنم پدر بعد از تمام خون جگرها که خورده ام حال

وقتش رسیده خوب نگاهت کنم پدر از این همه فراق حکایت کنم پدر بعد از تمام خون جگرها که خورده ام حال

وقتش رسیده خوب نگاهت کنم پدر از این همه فراق حکایت کنم پدر بعد از تمام خون جگرها که خورده ام حال

وقتش رسیده خوب نگاهت کنم پدر از این همه فراق حکایت کنم پدر بعد از تمام خون جگرها که خورده ام حال
وقتش رسیده خوب نگاهت کنم پدر از این همه فراق حکایت کنم پدر بعد از تمام خون جگرها که خورده ام حال
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وقتش رسیده خوب نگاهت کنم پدر از این همه فراق حکایت کنم پدر بعد از تمام خون جگرها که خورده ام حال

وقتش رسیده خوب نگاهت کنم پدر

از این همه فراق حکایت کنم پدر


بعد از تمام خون جگرها که خورده ام

حالا اجازه هست شکایت کنم پدر


ماهم چقدر حالت رویت عوض شده

باید به شکل تازه ات عادت کنم پدر


از این به بعد اسم تو باشد ضریح زخم

آخر چقدر زخم زیارت کنم پدر ؟


صدها کتاب شرح سفرنامه ام شده

از کی ، کجا ، چگونه روایت کنم پدر ؟


بالای نیزه بودی و دستم نمی رسید

یعنی نشد که از تو حمایت کنم پدر


بوسید دختری پدرش را ، دلم شکست

حقم نبود تا که حسادت کنم پدر ؟


امشب مرددم که ببوسم لب تو را

اما نه بهتر است رعایت کنم پدر


دست توسلم به دل خون عمه است

می خواهم آرزوی شهادت کنم پدر

شاعر: سيد مسيح شاه چراغي


تعداد بازديد : 139
یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت: 22:22
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف