آمد ز ره جانانه ام شد ديدني ويرانه ام
خوش آمدي ماه منيرم دورت بگردم تا بميرم
بابا حسين بابا حسين جان
چشمان خود بستي چرا؟ خاکستري هستي چرا؟
رويت چرا در خون نشسته؟ پيشاني ات چرا شکسته؟
بابا حسين بابا حسين جان
بر ديدنم آمد سرت کو پاره پاره پيکرت؟
اي کاش مي مردم بابا اينسان نميديدم سرت را
بابا حسين بابا حسين جان
هر جا تو را کردم صدا مي زد عدو سيلي مرا
بابا ببين رويم کبود است مگر گناه من چه بود است؟
بابا حسين بابا حسين جان
بنگر به روي دخترت گشته شبيه مادرت
هرگاه عدو آمد به سويم از کينه زد سيلي به رويم
بابا حسين بابا حسين جان
بابا به قربان سرت چه شد امير لشگرت؟
تا روي نيلي را ببيند تا جاي سيلي را ببيند
بابا حسين بابا حسين جان
چشمان خود وا کن پدر مرا تماشا کن پدر
هم شد سپيد موي سياهم هم شد سيه روي چو ماهم
بابا حسين بابا حسين جان
از غصه شد مويم سپيد از بار غم قدم خميد
دخت سه ساله ات شده پير ديگر شده از زندگي سير
بابا حسين بابا حسين جان
پايگاه رضيع الحسين(عليه السلام)