عضو عضو بدنت در همه جا ریخته است
بدنت خورد شده یک ، دو سه تا ریخته است
تو خودت راه نشانم بده تا جمع کنم
قسمتی دست من و بقیه کجا ریخته است ؟
گیرم حرف های تنت را جمع کردم ، پسرم !
هر چقدر جمع کنم چند هجا ریخته است
میزنند طبل و کف و هلهله بر گریه ی من
نفسم تا شنوی بین صدا ریخته است
وای بر من تو چرا نیزه به پهلو داری ؟
سهم من بود چرا بَهر شما ریخته است
راستی زود بلند شو ، عمه ات در راه است
مو پریشان بکند عرش خدا ریخته است
می بَرم پیکرت اکبر به لبم زمزمه ام
نکند از پسرم چیزی به جا ریخته است