علي اصغر انصاريان-امام رضا عليه السلام-مناجات و مدح زمانش رسیده بیا و دعا کن بیا درد را با دعایت د

علي اصغر انصاريان-امام رضا عليه السلام-مناجات و مدح زمانش رسیده بیا و دعا کن بیا درد را با دعایت د

علي اصغر انصاريان-امام رضا عليه السلام-مناجات و مدح زمانش رسیده بیا و دعا کن بیا درد را با دعایت د

علي اصغر انصاريان-امام رضا عليه السلام-مناجات و مدح زمانش رسیده بیا و دعا کن بیا درد را با دعایت د

علي اصغر انصاريان-امام رضا عليه السلام-مناجات و مدح زمانش رسیده بیا و دعا کن بیا درد را با دعایت د
علي اصغر انصاريان-امام رضا عليه السلام-مناجات و مدح زمانش رسیده بیا و دعا کن بیا درد را با دعایت د
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
علي اصغر انصاريان-امام رضا عليه السلام-مناجات و مدح زمانش رسیده بیا و دعا کن بیا درد را با دعایت د

زمانش رسیده بیا و دعا کن

بیا درد را با دعایت دوا کن

زمانش رسیده سبک بال باشی

دلت را ز بند تعلّق رها کن

اگر خواستی پاک گردی؛خودت را

مقیم حرم خانه ی إنّما کن

اگر خواستی محرم راز گردی

بیا و مِس قلب تیره طلا کن

اگر کارت از هر لحاظی گِره خورد

علی ابن موسی الرّضا را صدا کن

امامی که در مهربانی به نام است

بیا در حریم رضا بار عام است

توئی هشتمین گل ز باغ ولایت

خدا و تو دارید از هم رضایت

شنیدم که پا بر زمین می گذاری

چراغان نمودم دلم را برایت

به لبها (نعم) داری و (لا) نداری

نرفته کسی از درت بی عنایت

هر آن چه که خواهد عطا می نمائی

ندارد کرم در نگاهت نهایت

هر آن کس که خواهد سه جا پیشش آئی

کند یک زیارت برایش کفایت

زیارت در این بارگاه مطهّر

بود با هزار عمره و حج برابر

به غیر از پناهت؛پناهی نداریم

به جز روی تو قبله گاهی نداریم

برای رسیدن به راه سعادت
به غیر از مسیر تو راهی نداریم

همیشه هر آنچه که خواهیم داری

ولی آنچه را تو بخواهی نداریم!

مگر غیر از این است که تو ثوابی

و ما پیش تو جز گناهی نداریم

قبول است؛اما ولایت که داریم

نگو عزّت و شأن و جاهی نداریم

 توئی عزّت و شأن و جاهم رضاجان

 منم یک رعیّت،تو شاهم رضاجان

ألا ای مرادم،به عشقت مریدم

تو هستی امید دل نا امیدم

بلای محبّت بلا نیست هرگز

بلای تو را من به جانم خریدم

کمک کرد جبریل تا عرش رفتم

رسیدم به جائی که جز تو ندیدم

ندا آمد از غیب روی خدا چیست؟

منم روی ماهت به صفحه کشیدم

بهشت خدا را تصوّر نمودم

همین که به باب الجوادت رسیدم

 تو رضوان،تو جنّت،تو خُلد برینی

 تو مهمان نه،آقای ایران زمینی

برای خزانی قلبم بهاری

تو زیباترین جلوه ی روزگاری

برای تو کاری ندارد که من هم

برایت شوم خادم افتخاری

اگر خادم افتخاری نشد پس...

 بده لاأقل منصب کفشداری

سه جا وعده کردی بیائی سراغم

مبادا که من را تو تنها گذاری

شنیدم که پلک دو چشمت شده زخم

چقدر اشک ریز شهِ نی سواری

 به هر بزم و هر انجمن گریه کردی

 تو بر غارت پیرهن گریه کردی


تعداد بازديد : 169
یکشنبه 02 مهر 1391 ساعت: 7:38
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف