loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 241 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (0)

گريه بس كن كه دوباره طرفت مي آيند

باز با ظربه شلاق به مصافت آيند

 قطره اشك تو درمان نكند دختر جان

به جز آن لاله گوشت كه خون مي آيد

 چهره سرخ  توانگاركه عادت كرده

به همان ضربه دستي كه ناگاه آيد

 من بميرم وفدايت شوم اي عمه جان

قد خم، چادر خاكي چه به تو مي آيد

 تو سه سال داري واندازه من صبر داري

اندكي صبر صداي پدرت مي آيد

 چهره دختر ارباب كمي شاد بشد

چون كه اين مژده شنيدس پدرش مي آيد

 عمه جان حرف غذا كه به لب ناوردم

اين طبق چيست كه دارد به برم مي آيد؟

 گريه بس كن كه دارند طرفت مي آيند

پدرت آمده برخيز كه با سر آيد

 عمه جان گو كه چه آمد به سر بابايم

بدنش كو؟ چه رخ داده كه با سر آيد؟

 نكند شمر ...درست است خودم هم ديدم

دست بر خنجر وبر سمت تني مي آيد

 گريه بس كن كه دوباره طرفت مي آيند

باز با ظربه شلاق به مصافت آيند

شاعر: سید محسن هاشمی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 58
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 853
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 9,326
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 81
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 12,727
  • بازدید ماه : 20,054
  • بازدید سال : 394,854
  • بازدید کلی : 22,641,815