اگر آن روز پشتِ در، گل یاس ندا میداد یا عباس...عباس... سراپا غُرّشِ شمشیر میشد همان یکتای بی همتا

اگر آن روز پشتِ در، گل یاس ندا میداد یا عباس...عباس... سراپا غُرّشِ شمشیر میشد همان یکتای بی همتا

اگر آن روز پشتِ در، گل یاس ندا میداد یا عباس...عباس... سراپا غُرّشِ شمشیر میشد همان یکتای بی همتا

اگر آن روز پشتِ در، گل یاس ندا میداد یا عباس...عباس... سراپا غُرّشِ شمشیر میشد همان یکتای بی همتا

اگر آن روز پشتِ در، گل یاس ندا میداد یا عباس...عباس... سراپا غُرّشِ شمشیر میشد همان یکتای بی همتا
اگر آن روز پشتِ در، گل یاس ندا میداد یا عباس...عباس... سراپا غُرّشِ شمشیر میشد همان یکتای بی همتا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اگر آن روز پشتِ در، گل یاس ندا میداد یا عباس...عباس... سراپا غُرّشِ شمشیر میشد همان یکتای بی همتا

اگر آن روز پشتِ در، گل یاس

ندا میداد یا عباس...عباس...

سراپا غُرّشِ شمشیر میشد

همان یکتای بی همتایِ احساس


نه دیگر بغضِ بسته بودن دست

و قلبی زخمی از سیلیِ یک مست

نه دیگر دختری اُم المصائب

و دلشوره، که مادر تا سحر هست؟...


ادب را قطره قطره آب میکرد
به جبرانِ لبی بیتاب میکرد...

 

شاعر : مستعان


تعداد بازديد : 199
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 15:17
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف