تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
منتظر مانده ام از اول شب تا حالا
گفتم امروز می آیی شده فردا حالا
مثل این اشک سراسیمه ی عصر جمعه
دم در آمده ام می رسی آیا حالا ؟
ورق آخر امید ! اگر دیر کنی
بی تو آب از سر من می رود ... اما حالا ...
دست در حوض بینداز و در این بی آبی
ماهی ات را برسان تا لب دریا حالا
آه ای همنفس عرش بیا پلک بزن
تا که احیا بشود نسل مسیحا حالا
از نژاد نفحات حرم پروازیم
کار ما گر چه رسیده است به اینجا حالا
سر جدت تو شهیدش نکن این خواهش را
« صبح جمعه است بیا» ... می شود آیا حالا ...؟!
تعداد بازديد : 221
سه شنبه 24 مرداد 1391 ساعت: 1:36
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب