loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 293 چهارشنبه 28 تیر 1391 نظرات (1)

یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را

دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را

 

یک قافله با سوز و اشک و آه آمد

برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را

 

با ظرفی از آب آمده تا که ربابه

سیراب گرداند علی اصغرت را

 

برخیز ای نور دو چشمم ای برادر

تا که کمی آرام سازی همسرت را

 

بگذار تا شرح سفر با تو بگویم

بشنو کمی از غصّه های یاورت را

 

از کوفه و شام بلا ای داد بیداد

رنج اسارت پیر کرده دلبرت را

 

وقتی گذر دادند ما را بین مردم

دیدم سر نی گریه ی آب آورت را

 

دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با

سنگی نشانه رفته چشمان ترت را

 

رقّاصه های شهر را آورده بودند

تا دربیارند اشک چشم خواهرت را

 

تهمت زدند و خارجی خواندند ما را

آتش زدند آنجا دل غم پرورت را

 

آنجا نمی دانی چه زجری می کشیدم

وقتی که نان می داد شامی دخترت را

 

با هر صدای خیزرانی که می آمد

من می شنیدم ناله های مادرت را

 

چشم علمدار حرم را دور دیدند

ورنه به عنوان کنیزی گوهرت را ... !

 

جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه

با خود نیاوردم گل نیلوفرت را

 

این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود

تازه نگفتم روضه ی انگشترت را ... !!!

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط مجید آقاجانی در تاریخ 1394/06/04 و 15:47 دقیقه ارسال شده است

شعر از مجید آقاجانی


کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 70
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 100
  • آی پی دیروز : 1112
  • بازدید امروز : 894
  • باردید دیروز : 13,893
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 92
  • بازدید هفته : 18,188
  • بازدید ماه : 25,515
  • بازدید سال : 400,315
  • بازدید کلی : 22,647,276