احساس مادري... وقتي كه شير از سينه ي من ميگرفتي من تازه طعم مادري را ميچشيدم انگار دنيا را به من

احساس مادري... وقتي كه شير از سينه ي من ميگرفتي من تازه طعم مادري را ميچشيدم انگار دنيا را به من

احساس مادري... وقتي كه شير از سينه ي من ميگرفتي من تازه طعم مادري را ميچشيدم انگار دنيا را به من

احساس مادري... وقتي كه شير از سينه ي من ميگرفتي من تازه طعم مادري را ميچشيدم انگار دنيا را به من

احساس مادري... وقتي كه شير از سينه ي من ميگرفتي من تازه طعم مادري را ميچشيدم انگار دنيا را به من
احساس مادري... وقتي كه شير از سينه ي من ميگرفتي من تازه طعم مادري را ميچشيدم انگار دنيا را به من
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
احساس مادري... وقتي كه شير از سينه ي من ميگرفتي من تازه طعم مادري را ميچشيدم انگار دنيا را به من

 

احساس مادري...

وقتي كه شير از سينه ي من ميگرفتي

من تازه طعم مادري را ميچشيدم

انگار دنيا را به من دادند يكجا

وقتي صداي خنده ات را ميشنيدم

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 153
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:26
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف