شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد بر سر تُربت زهرا، علی از

شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد بر سر تُربت زهرا، علی از

شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد بر سر تُربت زهرا، علی از

شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد بر سر تُربت زهرا، علی از

شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد بر سر تُربت زهرا، علی از
شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد بر سر تُربت زهرا، علی از
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد بر سر تُربت زهرا، علی از

شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد

که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد

بر سر تُربت زهرا، علی از خونِ جگر

گریه ها در دلِ شب، بی خبر از دشمن کرد

داغ پیغمبر و زهرا و همان طفل شهید

همگی آمد و بر قلبِ علی مسکن کرد

غم آن پهلوی بشکسته و بازوی سیاه

رُخِ نیلی همه در مزرع دل خرمن کرد

تنگ شد سینه ی بی کینه ی آن شاه چنان

کآرزوی سفرِ جان، ز دیارِ تن کرد

گفت: ایکاش که جان با نفس آید بیرون

غم تو گلشن عالم، به علی گُلخن کرد


تعداد بازديد : 671
جمعه 01 اردیبهشت 1391 ساعت: 17:50
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف