حضرت زهرا(س)-شهادت
باز هم بغض کهنۀ شعری نکته هایی دگر به من آموخت
برد من را کجا نمیدانم، اشک را این سفر به من آموخت
کوچه در کوچه شهر غمگین شد، ضربۀ رهگذر چه سنگین شد
راز آن آسمان نیلی را، کوچه و رهگذر به من آموخت
لب فرو بست کودکی تنها از غم رنج های پنهانی
درد یک عمر خون دل ها را پاره های جگر به من آموخت
یک نفر روی نردبان رفته پرچم فاطمیه می کوبد
ضربه هایی که پشت هم میزد درسی از میخ و در به من آموخت
گرچه با اشک روضۀ سقا مادرم قطره قطره شیرم داد
گریه کردن برای زهرا را شانه های پدر به من آموخت
واژۀ سینه زن منم بانو سینه سرخم کبود پوشیدم
این همه سوختن که می بینی، آن در شعله ور به من آموخت