تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
از غصه تو کار من اختر فشانی است
مادر دلم به حال تو در نوحه خوانی است
افتاده ای به بستر و رنگت پریده است
از چه بهار عمر تو رنگ خزانی است
وقتی به خانه چادر خود پس نمی زنی
معلوم می شود که رخت ارغوانی است
از سینه شکسته نگوئی به من ولی
از تو ز خون ریخته بر در نشانی است
هنگام راه رفتن آهسته چادرت
گوید به من که قامت مادر کمانی است
در کوچه یار و حامی دست خدا شدی
در بازویت نشانه این پهلوانی است
طفلی چهار ساله چه خاکی به سر کند
مادر که مرگ خواهد سیر از جوانی است
دیگر حسین را به نوازش نخوانده ای
این هم ز حال خسته و از ناتوانی است
حیدر کنار بستر تو ناله می زند
دشمن ولی به قهقهه و شادمانی است
تعداد بازديد : 191
یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت: 19:33
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب