نمي شد باورم زهرا نباشد
به خانه نغمه ي امّا نباشد
خدايا دخترم مي گِريد اينكه
نماز مادرش برپا نباشد
سروده كمال مومني
***
ما مفتخريم كه شيعه ي زهرائيم
دلداده ي آن مادر بي همتائيم
افسوس كه او را به جواني كشتند
دل سوخته ي ناله ي وا اُمّائيم
سروده كمال مومني
***
بخواب ايجا كه از سيلي خبر نيست
نشاني از عدوي پر شرر نيست
سلامم را به بابا گر رساندي
بگو ياري براي من دگر نيست
سروده كمال مومني
نشستم دل شكسته در كنارش
در آوردم به زاري گوشوارش
الهي من بميرم زين مصيبت
كه ديدم رنگ نيلي در عذارش
سروده كمال مومني