زهرا بمان یار دل ریش علی باش
یک چند روزی بشتر پیش علی باش
مگذار تا این آخرین دیدار باشد
بدرود جانسوز دل و دلدار باشد
تو با منی اما غمت از پایم انداخت
من در دعا اسما ولی تابوت می ساخت
در سینه از اهل مدینه آه داری
در غربت من ناله ای جانکاه داری
تا با تو ام بگذار بر من در بنندند
رازی مشو اما به اشک من بخندند
ای سینه سرخ من مپر از لانه من
با خود صفا را می بری از خانه من
محراب قلبم قبله روی تو دارد
هر خشت خشت خانه ام بوی تو دارد
بنگر حسین و مجتبایم غم نصیبند
با چشم تر در ناله امن یجیبند
امشب به زینب بسته ای سر بسته دادی
پیراهنی دیدم به آن دل خسته دادی
با او وصیت بر سر سجاده کردی
او را برای کربلا آماده کردی