به نام خدا... كس ندارد خبر از راز نهان من و تو آنچه بگذشت در اين بین میان من و تو \" آن زمانیكه زم

به نام خدا... كس ندارد خبر از راز نهان من و تو آنچه بگذشت در اين بین میان من و تو \" آن زمانیكه زم

به نام خدا... كس ندارد خبر از راز نهان من و تو آنچه بگذشت در اين بین میان من و تو \" آن زمانیكه زم

به نام خدا... كس ندارد خبر از راز نهان من و تو آنچه بگذشت در اين بین میان من و تو \" آن زمانیكه زم

به نام خدا... كس ندارد خبر از راز نهان من و تو آنچه بگذشت در اين بین میان من و تو \" آن زمانیكه زم
به نام خدا... كس ندارد خبر از راز نهان من و تو آنچه بگذشت در اين بین میان من و تو \" آن زمانیكه زم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
به نام خدا... كس ندارد خبر از راز نهان من و تو آنچه بگذشت در اين بین میان من و تو " آن زمانیكه زم

به نام خدا...

كس ندارد خبر از راز نهان من و تو

آنچه بگذشت در اين بین میان من و تو

" آن زمانیكه زمان یاد ندارد چه زمان "

آن زمانیكه فقط بود زمان من و تو

 نه زمين بود نه خورشید نه آدم نه حوا

آسمان بود و خدا بود و نشان من و تو

 تا خدا درصدد ساختن آدم گشت

خلقتش را نفسی داد ز جان من وتو

همه ی عالم و آدم همه از روز ازل

می نشستند سر سفره ی نان من و تو

بانی خلقتشانیم و همین آدم ها

چند روزیست بریدند امان من و تو

یاد داری كه در این شهر در این خانه ی عشق

شادی هر دو جهان بود ازآن من وتو ؟

سرخی چشم غروب است كه خون می بارد

آسمان نیز شده دل نگران من و تو

گوشه ی خانه مزار من افسرده شده

دست تقدیر شده فاتحه خوان من وتو

دست تقدیر نگو ، پنجه ی یك گرگ صفت

كه چنین فاصله انداخت میان من وتو

امير حسين الفت

 از وبلاگ فریاد العطش


تعداد بازديد : 455
چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت: 18:39
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف