به مناسبت شهادت حضرت شهزاده علی اکبر (ع)
علی اکبرم ای گل پرپرم
شبیه سر تو شکسته سرم
نظر کن دمی روی من را علی
تویی مرهم زخم چشم ترم
کسوفت مرا ماه من کشته است
تو جان می دهی ماه من در برم
مرو ماه من از بر شمس خویش
دگر بعد تو مه ندارد حرم
بیا از کرامت علی جان دمی
سخن با پدر گو گل پرپرم
بتاب ای تو خورشید روی نبی
غروب تو را هم نشد باورم
مزن دست و پا پیش چشم پدر
ز داغت رود خون ز دل لاجرم
دمی زنده مان تا ببینی علی
به زیر سم اسب این پیکرم
مزن ناله از درد علی اکبرم
مزن آتشم این دم اخرم
و چیزی به فرق سرت رفته است
و پهلوت را شکستند چون مادرم
همه ترسم این است ای دلبرم
مبادا ببیند تو را خواهرم
صدایت گرفته دم آخری
صدا کن مرا ماه من از کرم
کمی جمع و جور کن خودت را که تا
تنت را به سوی خیام آورم
برای کفن کردن جسم تو
همه دردها را به جان می خرم
بر زینبم نه ، بلکه تو را
سوی خیمه ی بچه ها می برم
مرا در مدینه همین قوم کشت
که من زخمی از میخ روی درم
ز دشمن زمان خواستم تا که من
کمی زخم های تنت را بشمرم
سرم را ، سرت را شکستند و من
هنوزم به فکر سر دخترم