در فراق یار ...
نفس عشق عجب ساز و نوایی دارد
عجب آواز خوش و سوز صدایی دارد
خالق چشم شما کیست که مستم کرده
پلک مشکین تو یارا چه خدایی دارد
صنما خال لب یار عجب مُشکین است
بوسه از خال لبت به چه صفایی دارد
پیچک موی تو بر شاخه ی دل می پیچد
پیچش موی تو صد یار، فدایی دارد
کرده ام عهد که با تو برسم تا به خدا
نوکر بی سرو پایت چه وفایی دارد?
قبله و کعبه ی دل، سعی و صفا، مروه ی دل
خلق نیکوت چنان قبله نمایی دارد!!!
دل ما از غم دوری تو ای یار شکست
دل شکسته هوس عقده گشایی دارد
تو بیا و به دلم یک نظری کن صنما
برق چشمان تو از دور نمایی دارد