داغ غم های مدینه ، تازه شد در کنج زندان یاد مادرمی کنم با ، ضربِ سیلی نگهبان
وا غریبا – واغریبا (2)
من غریبم همچو حیدر ، چهره ام همرنگ مادر یوسف آل عبایم ، در غل و زنجیر کافر
وا غریبا – واغریبا (2)
در سیه چال بلایم ، گشته ام غرق مناجات با دعایم بر دو عالم ، می گشایم باب حاجات
وا غریبا – واغریبا (2)
باب عشق مبتلایم ، کشته زهر جفایم الامان از ظلم دشمن ، من عزیز مصطفایم
وا غریبا – واغریبا (2)