سپیده سر زد وگلگون شد افسوس سر و روی علی پرخون شد افسوس
زمین هر چند بی حجت نماند عدالت با علی مدفون شد افسوس
شب نوزدهم رمضان مولا مهمان دختر حالات عجیبی می بیند ، خداحافظی کرد ساعتی گذشت ندایی شنید ، مردم علی را کشتند دید فرق بابا را شکافته دید ولی در کربلا وقتی دختر نگاه کرد دید بابا سر در بدن ندارد . همه صدا بزنید یا حسین !