loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 99 شنبه 20 اسفند 1390 نظرات (0)

اسارت- در مسیر کوفه و شام 

 

وارسی کرد آن حوالی را  

پشت هر تپه سنگ بوته ی خار

 خیمه در خیمه گوشه در گوشه

بچه ها را شمرد چندین بار

 

چشم هایش به دور و بر چرخید

 کاروان را نمود آماده

 ایستاد و کمی تامل کرد 

 هیچ کس از قلم نیفتاده

 

کاروان را شکسته بندی کرد

 روی هر زخم مرهمی پیچید

 گاه گاهی میان این همه سوز 

  سر بر نیزه رفته را می دید

 

شانه ها دائماً تکان می خورد 

 گریه ی بچه ها چه سوزی داشت

 داغ ها را کمی تسلی داد 

خودش اما چه حال و روزی داشت

 

با تمام وجود می زد شور

 رو به رویش سیاهی شب بود

 دور تا دور کاروان می گشت

 نگران غرور زینب بود

 

تند می رفت و تند بر می گشت

 در نظر داشت طول قافله را

 بچه ها را یکی یکی می گفت

 کم کنید کم کنید فاصله را

 

غیرت حیدریش رو شده بود

چادر مادرانه بر سر داشت

هم حواسش به چشم خواهر بود

 هم هوای سر برادر داشت

 

مثل مادر چه غربتی دارد

مثل بابا چقدر مظلوم است

چه کسی گفت آب می خواهم؟

مشک بر دوش ام کلثوم است

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 68
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 954
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 10,769
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 86
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 14,170
  • بازدید ماه : 21,497
  • بازدید سال : 396,297
  • بازدید کلی : 22,643,258