عبدالله بن الحسن ع

عبدالله بن الحسن ع

عبدالله بن الحسن ع

عبدالله بن الحسن ع

عبدالله بن الحسن ع
عبدالله بن الحسن ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
عبدالله بن الحسن ع

گلشن توحيد را فصل شهادت مى‏رسد

لاله آزاد مردى را طراوت مى‏رسد

اى عموى مهربانم بوى بابا مى‏دهى

از تماشاى تو كامم را حلاوت مى‏رسد

غم مخور گر سائل روى تو شد شمشيرها

كودك ايثار با دست سخاوت مى‏رسد

سنگر اميد را خالى ز جانبازى مبين

اين زمان رزمنده‏اى از نسل غربت مى‏رسد

اى طبيبى كه كنون خود مبتلاى نيزه‏اى

غم مخور مرهم براى زخمهايت مى‏رسد

ظلمت از هر سو احاطه كرده نورت را بگو

صبر كن اى تيرگى آن ماه طلعت مى‏رسد

هردم از زخم زبانى مى‏شود پاره دلت

يا كه از سر نيزه بر جسمت جراحت مى‏رسد

لاله‏هاى سر زده از خون تو پامال شد

بر گل رخسار تو دست شرارت مى‏رسد

بعد دستانى كه شد در علقمه از تن جدا

دست تير و نيزه بر جسمت چه راحت مى‏رسد

مى‏دهم از دست تاب و سخت بى تابى كنم

چون به تاب گيسويت دست شقاوت مى‏رسد

ناله وا غربت اهل حرم را گوش كن

ارث سيلى بعد تو ديگر به عترت مى‏رسد

طفلم اما غيرت محضم مرا با خود ببر

تا نبينم بر حرم دست اسارت مى‏رسد


تعداد بازديد : 295
پنجشنبه 26 آبان 1390 ساعت: 13:29
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف