بار دیگر عزای عاشوراست

بار دیگر عزای عاشوراست

بار دیگر عزای عاشوراست

بار دیگر عزای عاشوراست

بار دیگر عزای عاشوراست
بار دیگر عزای عاشوراست
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بار دیگر عزای عاشوراست

بار دیگر عزای عاشوراست
از غمی بی قرینه باید گفت

دو سه خط سوگواره غربت
در عزای سکینه باید گفت

قطره از وصف بحر درمانده
من کجا، مدح دختر ارباب

ای که بوده حسین مداحت
السلام ای سکینه بنت رباب

در کرامات حضرتش کافیست
شیر او را رباب داده، همین

در غریبی او فقط بنویس
به عمو مشک آب داده، همین

کربلا بود دشتی از روضه
او بلاهای خویش را دیده

در عبایی پر از علی اکبر
روح بابای خویش را دیده

روضه می خواند دور دارالحرب
نعش ها را یکی یکی که شمرد

دید بابا علیِ اصغر را
به امیدی گرفت و با خود برد

پدر آمد ولی چه آمدنی!
غرق خون کرد چشم قافله را

دید دور جنازه اصغر
همه گفتند لعن حرمله را

از وداع سکینه و ارباب
جگر کائنات خون شده بود

آه از آن دم که دید این دختر
زین باباش واژگون شده بود

با تنی خون گرفته از گودال
آمدی ذوالجناح بی بابا

کاش می شد رها نمی کردی
وسط تیر و نیزه ها او را

پدرم را غریب بین دو نهر
نحر کردند با لب عطشان

السلام علیک ای بی سر
السلام علیک ای عریان

امیر عظیمی


تعداد بازديد : 0
شنبه 01 مهر 1402 ساعت: 13:14
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف