تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
آمدم جان عمو اشک فشان در بر تو
تا کنم رفع عطش از دم جان پرور تو
مادرم کرده کفن پوش مرا جان عمو
خرمن زلف مرا شانه زده خواهر تو
پدرم نامه نوشته است که در کرببلا
جای او شهد شهادت خورم از ساغر تو
اذن جنگم بده ای یوسف زهرا که سرم
به سر نیزه شودچون سر سوداگر تو
اکبرت رفت از او فاطمه خواهد پرسید
که چه شد پور حسن همدم و همسنگر تو
شرح آن کوچه شنیدم که به زهرا چه گذشت
ای فدای رخ نیلی شده مادر تو
پدرم چشم براه است که بیند تن من
پاره پاره چو تن و فرق علی اکبر تو
تعداد بازديد : 41
یکشنبه 12 شهریور 1402 ساعت: 16:57
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب