مناجات با خدا
عمل، به دفتر ما گر به قدر کاهی هست
بر آستانه عفوت همیشه راهی هست
به رغم عادت مردم درت به شب باز است
چرا که بر در این خانه رو سیاهی هست
رواست خورده نگیری که نزد تو آیم
علی الدّوام گدایی کنار شاهی هست
اگر چه طرف نبستم ز فیض تو همه سال
خوشا به حال دل من که باز ماهی هست
من از طلیعه ماه صیام فهمیدم
همیشه گمشدگان را چراغ راهی هست
چرا بترسد از این روزگار بی سامان
هر آن که چون تو کریمیش تکیه گاهی هست
بگیر دست مرا ای قوی بی همتا
که لحظه لحظه در این کوره راه چاهی هست
مراکه توبه شکستن همیشه عادت بود
چه غم که باز دری بهر عذر خواهی هست
تمام عمر بپوشیدی از گناهم چشم
ولی بگو چه کنم باز هم گناهی هست
نمی کند سر حاجت به پیش مردم خم
کسی که بر سر کوی تواش پناهی هست
مشو ز رحمت حق «منتظر» دگر نومید
چرا که از پس هر شام گه پگاهی هست