جان جانها افتاد
چه بگویم که در آن لحظه چه غوغا افتاد
گذر جمعی پست
سوی کاشانه ی آن گوهر والا افتاد
ز چنین غوغایی
لرزه در هر طرف عرش معلی افتاد
نه فقط در بالا
شور و بلوا ز غم اندر دل دریا افتاد
تک و تنها ای وای
بیت حق در وسط کینه ی اعدا افتاد
با کف شیطانی
آتش کین به در خانه ی مولا افتاد
لگدی بر در خورد
بین دیواره و در ام ابیها افتاد
میخ در سینه نشست
کشته شد محسن و دردانه ی طاها افتاد
قد خاتم تا شد
تا که بانوی علی عصمت کبری افتاد
فضه را کرد صدا
بی رمق غرق به خون لاله ی حمرا افتاد
لکه ی تاریکی
به روی روشنی صفحه ی دنیا افتاد
چه غم جانکاهی
ذره ذرات فلک از نفس و نا افتاد
سخنی زهرآلود
منتشر شد همه جا روی زبانها افتاد
که تو دیدی آخر
شد شکسته کمر حیدر و از پا افتاد
رضا_آهی
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت