|
خودم دیدم خمیده راه می رفت
به سوی خانه با صد آه می رفت
خودم دیدم عدوی بی حیا را
که می زد تا زیان بر روی زهرا
خودم دیدم عدو با ضرب سیلی
میان کوچه رویت کرده نیلی
خودم دیدم که زهرا ناله می زد
ز پهلو ناله هجده ساله می زد
خودم دیدم عدو با تازیانه
به رخسارت کشیده وحشیانه
خودم دیدم هوا را تیره و تار
دریده سینه ات از ضرب مسمار
خودم دیدم که رد خون سینه
چکیده بر زمین از ظلم و کینه
خودم دیدم که پهلویت شکستند
برای انتقام از تو نشستند
عدو مسمار در بر سینه آویخت
خودم دیدم که خون از سینه می ریخت
خودم دیدم به سوی تو دویدند
میان کوچه رویت را دریدند
بگو دیگر ز شرح ماجرایش
عدو آتش زده بر آن سرایش.
تعداد بازديد : 595
پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 8:27
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)