بسکه نیزه سمت او سربازها انداختند عاقبت از روی مرکب شاه را انداختند نیزه ها قرآن حق را تکه پاره کرد

بسکه نیزه سمت او سربازها انداختند عاقبت از روی مرکب شاه را انداختند نیزه ها قرآن حق را تکه پاره کرد

بسکه نیزه سمت او سربازها انداختند عاقبت از روی مرکب شاه را انداختند نیزه ها قرآن حق را تکه پاره کرد

بسکه نیزه سمت او سربازها انداختند عاقبت از روی مرکب شاه را انداختند نیزه ها قرآن حق را تکه پاره کرد

بسکه نیزه سمت او سربازها انداختند عاقبت از روی مرکب شاه را انداختند نیزه ها قرآن حق را تکه پاره کرد
بسکه نیزه سمت او سربازها انداختند عاقبت از روی مرکب شاه را انداختند نیزه ها قرآن حق را تکه پاره کرد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بسکه نیزه سمت او سربازها انداختند عاقبت از روی مرکب شاه را انداختند نیزه ها قرآن حق را تکه پاره کرد

بسکه نیزه سمت او سربازها انداختند

عاقبت از روی مرکب شاه را انداختند

 

نیزه ها قرآن حق را تکه پاره کرده اند

صفحه هایش را به زیر دست و پا انداختند

 

داشت از دین پیمبر حرف می زد ناگهان

سنگ را سمت دهانش بی هوا انداختند

 

آنقدر با سرعت این سربازها سر می برند

از روی نیزه سرش را چند جا انداختند

 

گاه دور از چشم های غیرت الله حرم

چشم هاشان را به ناموس خدا انداختند

 

طفلکی خوابیده بود و با کسی کاری نداشت

دخترش را از روی ناقه چرا انداختند….

 

شاعر:؟؟؟؟


تعداد بازديد : 192
دوشنبه 04 آبان 1394 ساعت: 10:38
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف