برای قربانیان مظلوم حادثه جانسوز منا-محکومیت آل سعود بعد یك عمر منتظر ماندن اسم بابا در امده امسا�

برای قربانیان مظلوم حادثه جانسوز منا-محکومیت آل سعود بعد یك عمر منتظر ماندن اسم بابا در امده امسا�

برای قربانیان مظلوم حادثه جانسوز منا-محکومیت آل سعود بعد یك عمر منتظر ماندن اسم بابا در امده امسا�

برای قربانیان مظلوم حادثه جانسوز منا-محکومیت آل سعود بعد یك عمر منتظر ماندن اسم بابا در امده امسا�

برای قربانیان مظلوم حادثه جانسوز منا-محکومیت آل سعود بعد یك عمر منتظر ماندن اسم بابا در امده امسا�
برای قربانیان مظلوم حادثه جانسوز منا-محکومیت آل سعود بعد یك عمر منتظر ماندن اسم بابا در امده امسا�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
برای قربانیان مظلوم حادثه جانسوز منا-محکومیت آل سعود بعد یك عمر منتظر ماندن اسم بابا در امده امسا�

برای قربانیان مظلوم حادثه جانسوز منا-محکومیت آل سعود

 

بعد یك عمر منتظر ماندن

اسم بابا در امده امسال

شادی از چشمهاش معلوم است

همه یِ خانه سر خوش و خوشحال

 

یازده سال ِ منتظر مانده

زائر خانه ی خدا بشود

یازده سالِ گریه میكرده

راهیِ مروه و صفا بشود

 

وقت رفتن برای بدرقه اش

همه تا پای كاروان رفتیم

زیر قرآن كمی تبسم كرد

گفت نامهربان ،گران ،رفتیم

 

هركسی حاجتی به او میگفت

بچه ام را دعا بكن حاجی

مادرم مدتیست بیمار است

جای ماهم صفا بكن حاجی

 

در مدینه بقیع یادم باش

هر كسی داشت خرده حاجاتی

خواهر كوچكم صدایش زد

یك لباس عروس و سوغاتی

 

رفت بابا سوار ماشین شد

بغض مادر كه ناگهان تركید

گفت باگریه و دعایی خواند

به سلامت برید و برگردید

 

تِِلِفن زد پدر به او گفتم

ریسه های حیاط را بستم

كار دارد هنوز كوچه ولی

سخت دلتنگ و منتظر هستم

 

گفت مُحرم شدیم در شجره

حس وحالش شده است معراجی

گفت باید كچل شوم پسرم

بعد ازین ها به من بگو حاجی

 

خواهرت هر چه گفته بود آنجا

همه را یك به یك خریدم من

راستی، ساعتی كه تو گفتی

هر چه گشتم ولی ندیدم من

 

گفت چونكه مدینه اولیٓ است

قبل عید غدیر میآید

كارها را عقب نَیٓندازم

به خیالی كه دیر میآید

 

تِلِفن قطع شد وٓ ما هر روز

از رسانه پی خبر بودیم

گاه مشعر و گاه هم عرفات

چشم گردان، پیِ پدر بودیم

 

روز قربان حدود ساعت ده

خبری زود  حرف مردم شد

كشته های زیاد در عرفات

عید در كام مادرم گم شد

 

زنگ خانه مدام هی میزد

خبر از مكه و منا دارید؟

پدر آیا سلامت و خوب است؟

صدقه هم كنار بُگذارید

 

خواهر كوچكم نمیفهمید

مادرم منحنی و خم شده بود

انتظار و سكوتِ نافرجام

خانه یكسر تمام غم شده بود

 

اسمها را دوباره میخواندیم

دارد آمار میرود بالا

صد و ده _نه  دویست _نه  سیصد

ناگهان اسمی آشنا حالا

 

مادر از حال رفته غش كرده

چند زن دور او به دلداری

خواهرم كوچك است دق نكند

پس كجایی پدر بیا یاری

 

صوت قرآن  صدای الرحمان

راه را طی نكرده  برگشتیم

خواب هستم و یا كه بیدارم

چقدر زود بی پدر گشتیم

 

گفته بودی كه زود میآیی

قول دادی درست قبل غدیر

پای قولت چرا نماندی پس

حق بده پس اگر شدم دلگیر

 

داده بودم برات بنویسند

روی یك پرچم بلندِ سه رنگ

پدرم حجُ وسعی تو مقبول

وٓكنارش دوبیت شعر قشنگ

 

چقدر نقشه بود توی سرم

مثلاً نقل وقت آمدنت

گوسفندی برات سر ببریم

یك عرق چین به رنگ پیروهنت

 

كارتهایی كه نام تو خورده

دعوت دوستان به صرف نهار

چه بگویم به دخترت بابا

نه ، نمانده براش صبر و قرار

 

چه كسی میدهد به او پاسخ

گونه ای كه به او زیان نرسد

كاش ساكی كه پر ز سوغاتی است

هرگز اینجا به دستمان نرسد

 

چِقٓدٓر زود دیر شد بابا

خستگی مانده است تویِ تنم

از سفر قبل امدن باید

ریسه ها را یكی یكی بِكَنَم

 

راستی گوییا اجل نگُذاشت

سر خود را كچل كنی بزنی

گفته بودی بگویمت حاجی

حاج بابای مهربان منی

 

 
سید امیر حسین میرحسینی

 


تعداد بازديد : 139
دوشنبه 06 مهر 1394 ساعت: 10:56
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف