نه هیچ شاعر وعارف به هر نژاد و زبانی
نگفته شعر برایت که ناسروده ندانی
هزار واژه چکیده به سطر سطر وجودم
ببر صبا که نوشتم "نجف"به زیر نشانی
خمار تاک ضریحم ز جامهای مشبک
شراب کی بچشم از پیاله های دهانی؟
چه کرد چرخش انگشتريتْ باهمه عالم؟
که نه گدا زتو دل کند، نه عقیق یمانی
نشسته صید،کمین تا به دام عشق تو افتد
بعید نیست که از دام صیدخود برهانی
به ذره هم نظر لطف توست گر شده ذره
عدم شود همه عالم اگر عبا بتکانی
"فَمَن یَمَتْ یَرَنی" گفتی و هراس ندارم
که میکشی به نگاهی و زنده می کنی آنی
شاعر:نوراء نریمان