ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می کند حتی ردیف و قافیه را مست می کند بلخ و حجاز و قونیه را مست می کند در ری

ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می کند حتی ردیف و قافیه را مست می کند بلخ و حجاز و قونیه را مست می کند در ری

ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می کند حتی ردیف و قافیه را مست می کند بلخ و حجاز و قونیه را مست می کند در ری

ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می کند حتی ردیف و قافیه را مست می کند بلخ و حجاز و قونیه را مست می کند در ری

ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می کند حتی ردیف و قافیه را مست می کند بلخ و حجاز و قونیه را مست می کند در ری
ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می کند حتی ردیف و قافیه را مست می کند بلخ و حجاز و قونیه را مست می کند در ری
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می کند حتی ردیف و قافیه را مست می کند بلخ و حجاز و قونیه را مست می کند در ری

 ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می کند

حتی ردیف و قافیه را مست می کند

بلخ و حجاز و قونیه را مست می کند

در ری به اشک، قرنیه را مست می کند

 

نام مبارکت چقدر چاره ساز شد!

هرکس نیازمندِ تو شد، بی نیاز شد

 

در کشور عجم، عربی سروری کنی!

چیزی نمانده است که پیغمبری کنی!

دل نازکیم! وای اگر دلبری کنی

 از کشته پشته سازی و ویرانگری کنی

 

آوازه ات گرفته نجف تا دمشق را

ابرویِ ذوالفقاریِ تو کشته عشق را

 

گیسو به باد می دهی آخر برای چه!؟

از رو کشیده هر مژه خنجر برای چه؟

صف بسته اند این همه لشکر برای چه؟

ترسیده است مالک اشتر برای چه؟

 

حیدر مرام، ای یلِ از پشت بی زره

خورده نگاه تو به نگاه علی گره

 

بخشندگیت،قصه ی دست و نخیل نیست

کوتاهی من است که دستم دخیل نیست

در خشکسال عاطفه، دستت بخیل نیست

باران بوسه هایِ علی بی دلیل نیست

 

سینه به سینه تا به ابد عشق رایجی

یبن الأبوترابی و باب الحوائجی

 

از ذکر تو لبانِ دعا قند می خورند

چینی شکسته هایِ شفا بند می خورند

با عشق تو ارامنه پیوند می خورند

در کاروکسب شان به تو سوگند می خورند

 

ماندم چگونه این همه اعجاز می کنی!؟

داری بدون دست، گره باز می کنی!

شاعر:وحید قاسمی


تعداد بازديد : 145
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:21
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف