این شمع وقتی رفته سوسو رو به قبله
خورشید می تابد ازاین سو رو به قبله
وقت نماز فاطمه مانده ست عقلم
قبله به او رو کرده یا او رو به قبله؟
تاکعبه روبه قبله باشد درنمازش
می ایستد زهرا ازاین رو روبه قبله
چشمش همینکه تار شد چرخید انگار
یک مرتبه یک دشت آهو رو به قبله
بالای چشمانش هم انگاری نشستند
ازبعد آن ضربه دو ابرو رو به قبله
پهلو گرفته روبه مولا کشتی اما
هرشب شده پهلو به پهلو رو به قبله
درظاهر خانه فقط زهراست بدحال
در بسترند اما سه بانو رو به قبله
روضه همین بیت است مادر می نشیند
جای دوزانو ، چارزانو رو به قبله
شاعر:مهدی رحیمی