این دلم اشک زار دارد که
سینه ای پرشرار دارد که
من به دردت نمیخورم اما
گل و گلزار، خار دارد که
دست تو بر سرم که بی ادبی است
خاک راهت غبار دارد که
تو نداری به نوکرت کاری
نوکرت باتو کار دارد که
پدرم مادرم فدای شما
نوکر این اختیار دارد که
برنیاورده انتظار تو را
ازشما انتظار دارد که
همه پرونده اش سیاه ولی
دیده ای اشکبار دارد که
کرم آیین باوفایی تو است
دل ما مرده گدایی تو است
شاعر : رضاحمامی(صفیر)