مهر تو با تمام وجودم عجین شده از شدت غمت دل زهرا غمین شده واغربتا که جسم تو نقش زمین شده با من بگو چرا بدنت اینچنین شده؟ اصلاً نمیشود که غمت

مهر تو با تمام وجودم عجین شده از شدت غمت دل زهرا غمین شده واغربتا که جسم تو نقش زمین شده با من بگو چرا بدنت اینچنین شده؟ اصلاً نمیشود که غمت

مهر تو با تمام وجودم عجین شده از شدت غمت دل زهرا غمین شده واغربتا که جسم تو نقش زمین شده با من بگو چرا بدنت اینچنین شده؟ اصلاً نمیشود که غمت

مهر تو با تمام وجودم عجین شده از شدت غمت دل زهرا غمین شده واغربتا که جسم تو نقش زمین شده با من بگو چرا بدنت اینچنین شده؟ اصلاً نمیشود که غمت

مهر تو با تمام وجودم عجین شده از شدت غمت دل زهرا غمین شده واغربتا که جسم تو نقش زمین شده با من بگو چرا بدنت اینچنین شده؟ اصلاً نمیشود که غمت
مهر تو با تمام وجودم عجین شده از شدت غمت دل زهرا غمین شده واغربتا که جسم تو نقش زمین شده با من بگو چرا بدنت اینچنین شده؟ اصلاً نمیشود که غمت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مهر تو با تمام وجودم عجین شده از شدت غمت دل زهرا غمین شده واغربتا که جسم تو نقش زمین شده با من بگو چرا بدنت اینچنین شده؟ اصلاً نمیشود که غمت

مهر تو با تمام وجودم عجین شده

از شدت غمت دل زهرا غمین شده

واغربتا که جسم تو نقش زمین شده

با من بگو چرا بدنت اینچنین شده؟


اصلاً نمیشود که غمت را نظاره کرد

باید برای پیکر تو فکر چاره کرد

 

شمر و سنان به پیکر تو ضربه میزنند

با پا به جسم اطهر تو ضربه میزنند

در پیش چشم خواهر تو ضربه میزنند

ای وایِ من که بر سر تو ضربه میزنند


خولی پیِ سر تو به گودال میرود

زهرا کنار پیکرت از حال میرود


با خنده طعنه بر کفنت میزند سنان

شمشیرو تیغ بر بدنت میزند سنان

با چکمه اش لگد به تنت میزند سنان

بدجور نیزه در دهنت میزند سنان


لعنت به این سنان که مرا داغدیده کرد

لعنت به این سنان که مرا قد خمیده کرد


بی فایده ست، ناله وا غربتا نزن

طاقت بیار مادرمان را صدا نزن

سالار من، مقابل من دست و پا نزن

حداقل مقابل این بچه ها نزن


پیراهنت برادر من لاله گون شده

گودال قتلگاه تو دریای خون شده


خولی و شمر، اشک مرا در می آورند

پیراهن قشنگ تو را در می آورند

عمامه از سر تو چرا در می آورند

خواهر کنار نعش برادر می آورند


وقتی که شمر پنچه به گیسوت میزند

یک نیزه دار، نیزه به پهلوت میزند


دیدم برای راس تو دعوا شده حسین

در بین قتلگاه تو بلوا شده حسین

این جمعیت چگونه در آن جا شده حسین؟

از غصه های تو کمرم تا شده حسین


ای کشته فتاده به هامون سرت کجاست

ای صید دست و پا زده انگشترت کجاست؟


شاعر: محمد زوار


تعداد بازديد : 131
چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت: 16:10
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف